بازگشت به صفحه نخست

ماجرای دوستی منوچهر ستوده با ایرج افشار

“دوستی من و ایرج افشار به این ترتیب شروع شد که تفریح روزهای جمعه من در زمانی که در تهران زندگی می کردم این بود که به “پس قلعه” می رفتم، صبح فردا از آن جا به قله توچال صعود می کردم سپس یکسره به تهران می آمدم. در یکی از آن روزهای جمعه در سال ۱۳۲۷ من از آن طرف توچال سرازیر شدم که به طرف صاحبقرانیه بروم، دیدم دم چشمه ی کلک چال جوانی نشسته تک و تنها با یک کوله پشتی و با پریموس در حال درست کردن چای است. پس از احوال پرسی گفتم من دارم از توچال می آیم و خسته هستم، یک استکان چای به من می دهی؟ گفت: بله، حتما! و نشستیم با هم چای خوردیم. دیگه نشستیم که نشستیم و این شصت و اندی سال را با هم طی کردیم! در سال دو بار با آقای افشار بدون هیچ نقشه و برنامه ای به ایرانگردی می پرداختیم و خودمان را وسط ایلات و عشایر می انداختیم.”

منبع: کتاب “ره آورد ستوده” ( یادداشت های دکتر منوچهر ستوده)، به کوشش “مصطفی نوری”، مرکز پژوهش کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی

ارسال نظر

 
نام:
ایمیل (نمایش داده نخواهد شد):
وب سایت: